Wednesday, 25 December 2013

ماجراهای حاج حسین آقا ضراب و آقازاده محترم


نگاهی‌ اجمالی به وضعیت تجاری حاج "حسین ضراب" و "رضا ضراب" (متهم پول‌شویی در ترکیه) در ایران و ترکیه


بخش اول: "حسین ضراب"


چند روزی است که تیتر اخبار کشور ترکیه حول محور دستگیری تعدادی از افراد با نفوذ و تجار آن کشور در مورد پول‌شویی و خرابکاری اقتصادی و دور زدن تحریم‌های اعمال شده برای کشور ایران از جانب این افراد مطرح گردیده است.

یکی از افرادی که در صدر این موضوع و جریان است "رضا ضراب" جوان ۳۰ ساله ایرانی است




قسمت اعظم این اخبار حول محور وی بیان می‌شود. اما این شخص چه کسی‌ است و چه ارتباطی می‌تواند به این موضوع داشته باشد؟ جای سوالات فراوان است که وی به عنوان یک جوان کم و سن و سال چگونه می‌تواند در کشوری به مانند ترکیه آن‌چنان نام و رسمی‌ برای خود دست و پا کند که در محور کانون اخبار قرار بگیرد.

با نگاهی‌ اجمالی به تاریخچه زندگی‌ این فرد، قسمتی‌ از زوایای پنهان زندگی‌ وی روشن و تا حد زیادی به خیلی‌ از سوالات پیش آمده در خصوص وی می‌توان پی‌ برد.

اما اصل ماجرا از ابتدا تاکنون از پدر "حسین ضراب" تا پسر "رضا ضراب"

"حسین ضراب" متمول تبریزی در سال‌های ابتدایی جنگ ایران و عراق ابتدا به ترکیه و سپس به امارات متحده عربی ‌(دوبی)  نقل مکان کرده و برای در امان ماندن از صدمات جنگ، قسمت اعظمی از ثروت خود را منتقل و در آنجا ابتدا به فعالیت‌های گمرکی و سپس وارد بازار ارز و طلا و جواهر می‌شود و موفق می‌شود در زمان کوتاهی با جلب اعتماد گروه‌های فعال در امر بورس و نقل و انتقال دلار جای برای خود در بازار و میا‌‌ن تجار، دست و پا کرده "صرافی ضراب" را افتتاح نماید.


وی با استفاده از موقعیت مذهبی‌ خانواده خود در تبریز و همچنین با بهره‌گیری از روابط و رانت‌های زمان جنگ در ایران به واسطه مذهبی‌ بودن خانواده‌اش، سهم بسیار زیادی را در خصوص دنبال و فصل مشکلات دلاری ایران در خصوص تهیه و پرداخت خرید‌های خارجی‌ زمان جنگ به عهده بگیرد و بدین ترتیب خوش‌خدمتی‌های بسیار زیادی به حکومت نشان دهد.

این موضوع موجب رشد فزاینده وی در خصوص امر تجارت گردید و به یک‌باره در طول سال‌های جنگ، ثروت نامبرده در حدود ۱۰ برابر افزایش پیدا کرد. در تمام این سال‌ها وی از هرگونه خوش‌خدمتی برای سیستم جمهوری اسلامی کوتاهی نکرده و حتی در برخی‌ موارد تا مرز رسوا شدن، فعالیت‌های وی پیش رفته است.

اما وی پس از سال‌های جنگ به یک‌باره مجدد در داخل کشور با حضوری پررنگ شروع به کار کرده و با استفاده از روابط و سوابق درخشان خوش‌خدمتی‌هایش در دوران جنگ، قدم در راهی‌ می‌گذارد که بالغ بر میلیارد‌ها تومان اعتبار لازم داشته و حتی  براساس قوانین ثبت شرکت‌ها در جمهوری اسلامی و همچنین مصوبات مجلس و سایر ارگان مربوط در امر احداث مراکز صنعتی و آلیاژی، بدون دخالت مستقیم دولت و سهام‌دار بودن دولت در ردیف موسسان نامبرده، اقدام به تاسیس کارخانه خصوصی فولاد و آلیاژ‌های فولادی می‌نماید که با موافقت بلادرنگ تمام مقامات روبرو شده و مراسم کلنگ‌زنی‌ آن در ۲۲ اردی‌بهشت‌ماه هشتاد و هفت، با حضور مقامات کشوری و استانی انجام می‌پذیرد.



و در تاریخ هجدهم مهرماه نود و یک رسماً با حضور مقامات استانی به بهره‌برداری می‌رسد.



یعنی در کم‌تر از ۵ سال، کارخانه عظیمی‌ آن هم در سطح فولادسازی، با آن همه تجهیزات و امکانات که نیمی بیشتر آن ابزار و ادوات در فهرست لیست کالاهای تحریمی ایران قرار دارد و حال چگونه وی توانسته این ابزار و ادوات بسیار پیشرفته و گران قیمت و در عین حال تحریمی را وارد کشور کند؟ جای سوال داشته که در ذیل به آن اشاره می‌کنیم.

لازم به توضیح است کارخانه فولادسازی نامبرده با مشخصات زیر ثبت، احداث و به بهره‌برداری رسیده است. برای حصول اطمینان شما عزیزان از اطلاعات عنوان شده، اخبار رسانه‌های حکومتی که مسوولیت پوشش خبری افتتاح این مجتمع عظیم تولید فولاد را آن هم در بخش خصوصی به عهده داشتند به صورت تصویری اعلام می‌کنیم.
***

 ماجراهای حاج حسین آقا ضراب و آقازاده محترم

نگاهی‌ اجمالی به وضعیت تجاری حاج "حسین ضراب" و "رضا ضراب" (متهم پول‌شویی در ترکیه) در ایران و ترکیه


بخش دوم: "حسین ضراب"

در قسمت اول تا آنجا مطلب عنوان شد که "حسین ضراب" توانست در کم‌تر از ۵ سال کارخانه و مجتمع عظیم فولادی خود را بدون دخالت و سهام‌داری حتی یک ارگان دولتی به مرحله بهره‌برداری برساند. وی در همان مراسم افتتاحیه به خاطر خوش‌خدمتی مجدد از آب گل‌‌آلود ماهی‌ گرفته و با توجه به زلزله شدیدی که در استان آذربایجان شرقی‌ رخ داده بود، عنوان می‌کند به یمن افتتاح این مجتمع عظیم کارخانه تولید فولاد و به دلیل زلزله شدیدی که در استان اتفاق افتاده است، مبلغ پنج میلیارد ریال معادل پانصد میلیون تومان کمک بلاعوض به مناطق زلزله‌زده پرداخت می‌کند؛ اما هیچ‌گاه این پول در ستاد بازسازی مناطق زلزده استان آذربایجان شرقی‌ دیده نشد و فقط تعریف آن صورت پذیرفت و از طریق رسانه‌های حکومتی در صدر خروجی اخبار قرار گرفت. کاری کاملاً بعید و دور از ذهن که هم پوشش خبری در سطح وسیعی برای افتتاح یک مجتمع عظیم کاملاً خصوصی و بدون سرمایه‌گذاری دولتی و از طرفی‌ دیگر در همان روز افتتاح، اعلام کمک چند صد میلیون تومانی توسط صاحب همان شرکت و کارخانه!






اما حالا آن مبلغ کلان کجاست و چه شده؟ (پیداکنید پرتقال فروش را!)

کارخانه عظیم فولاد کاوه تیکمه‌داش، به شماره  ۳۵۳، در تاریخ ۸۷/۰۲/۲۲ به ثبت رسیده است





نکته جالب توجه اینکه هنوز کلنگ افتتاح به زمین نخورده، کارخانه مذکور شماره ثبت هم دریافت کرده است؛ یعنی به عبارتی دیگر هنوز دستگاه نیامده و هیچ سقف و ستونی برقرار نشده، سازمان استاندارد، وزارت صنایع و معادن و تمام ارگان‌های ذی‌ربط تایید کردند که کیفیت تمام محصولات درجه یک، فاقد هیچ‌گونه مشکل از نظر کمی‌ و کیفی بوده و دستور ثبت کارخانه را هم صادر کردند!؟ مدیرعامل کارخانه "حسین ضراب" و رییس هیات‌مدیره "رضا ضراب" فرزند وی که متولد ۱۳۶۲ هجری شمسی‌ در شهر تبریز است.

اما موضوع به همین‌جا ختم نمی‌شود و سوالات زیادی در ذهن به وجود می‌آید که این فرد بدون دریافت حتی یک ریال وام، بدون مشارکت دولتی، بدون اخذ فاینانس، با این همه تحریم کالاهای صنعتی برای کشور ایران و خیلی‌ از این سوال و جواب‌های بی‌شمار، چگونه توانست این مجتمع عظیم فولادی را در کم‌تر از ۵ سال به بهره‌برداری برساند؟ و لوازم و تجهیزات مورد نیازش را از کجا تهیه کرد که اغلب آنها در لیست تحریم‌های ایرانی هستند؟ و وی بدون هیچ‌گونه مشکلی توانست از موانع این‌چنین عظیمی‌ در پیش پایش عبور کرده و کارخانه‌ای‌ احداث کند که فقط ۲۲۰۰ پرسنل دارد در حالی‌ که در حال حاضر بخش اعظمی از کارخانه ذوب آهن اصفهان به دلیل از کارافتادگی دستگاه‌ها و کوره‌ها و ریل‌های دوار کوره گداخت که تماماً در لیست ابزار تحریمی ایران است، از حالت بهره‌برداری به حالت از کارافتادگی درآمده و ساخت و تکمیل و تعمیر آن‌ها از عهده مدیران و مهندسانش برنمی‌آید؛ اما حاج "حسین ضراب" به راحتی‌ این چنین کارخانه عظیمی‌ را در ظرف کم‌تر از ۵ سال به بهره‌برداری خط تولید رسانده، آن‌هم یک کارخانه کاملا خصوصی را؟ ولی‌ ذوب آهن اصفهان در حال حاضر ۲۷ درصد خط تولیدش به دلیل وجود ابزار و ادوات و دستگاه‌های تحریمی از کار افتاده است؟


چرای این ماجرا و چگونگی‌ آن و ارتباط این فرد با پشت پرده جریان دولت نهم چیست؟ در قسمت بعدی توضیح داده می‌شود.
***


ماجراهای حاج حسین آقا ضراب و آقازاده محترم

نگاهی‌ اجمالی به وضعیت تجاری حاج "حسین ضراب" و "رضا ضراب" (متهم پول‌شویی در ترکیه) در ایران و ترکیه



بخش سوم: ارتباط حاج "حسین ضراب" با مقامات دولت "محمود احمدی‌نژاد"


ایجاد رابطه با مقامات دولت "محمود احمدی‌نژاد" به آغازین روزهای تبلیغات دور اول کاندیداتوری "محمود احمدی‌نژاد" بازمی‌گردد ؛ از آنجایی که "اسفندیار رحیم‌مشایی" از دوستان قدیمی‌ "حسین ضراب" است و سابقه این دوستی‌ به حدود ۲۸ سال قبل بازمی‌گردد، "اسفندیار رحیم‌مشایی" در تاریخ 21/۱۲/1383 برای ملاقات با "حسین ضراب" به تبریز سفر می‌کند.

در این سفر از طرف ضراب برای "اسفندیار رحیم‌مشایی" و چهار همراه او، سه‌ سوئیت درجه یک (V.I.P) در هتل "ایل‌گلی" تبریز رزرو می‌شود؛ به ترتیب سوئیت شماره ۱۵16- ۱۵۱۵-۱۵14 به مدت یک هفته، به علاوه دو دستگاه خودروی پژو که ۲۴ ساعته در اختیار گروه رحیم‌مشایی و همراهان وی باشد. تمام هزینه هتل، بلیت رفت و برگشت تهران تبریز و بالعکس و مخارج پیش‌بینی‌ نشده سفر، تماماً به عهده "حسین ضراب" بوده است. فقط در یک فقره از این تسویه‌حساب‌ها، چکی به مبلغ  ۳12/۸۴۵/۳۱ ریال، در وجه "هتل پارس ایل‌گلی تبریز" بابت تسویه حساب یک هفته اقامت ۵ نفر صادر و توسط وی پرداخت می‌گردد که چک مذکور متعلق به بانک ملی ایران، شعبه راسته‌ بازار تبریز به کد شعبه ۴۵۸۷ به شماره سریال الف /۲۰۱۱۹ به صاحب حسابی‌ "حسین ضراب" صادر و در تاریخ 26/۱۲/1383، با عنوان تسویه حساب رزرواسیون 20/۱۲/1383 به هتل تحویل و در تاریخ 27/۱۲/1383 به حساب شرکت هتل‌های پارس هتل ایل‌گلی‌ واریز گردیده است.

اما چرایی آمدن رحیم‌مشایی به تبریز قبل از انتخابات ریاست جمهوری "محمود احمدی‌نژاد" و ملاقات وی با "حسین ضراب" از این قرار است






از آن‌جایی که رابطه دوستی‌ و آشنایی این دو فرد به بیشتر از ۲۸ سال قبل بازمی‌گردد. به گفته خیلی‌‌ها که از نزدیک این دو را می‌شناسند، در برخی‌ محافل، حتی عنوان شده که "حسین ضراب" عقاید نزدیکی‌ به گروه‌های "حجتیه" داشته و با آنها نیز در ارتباط بوده است؛ اما هیچ‌گاه مدرکی‌ از همکاری "حسین ضراب" با گروه‌های "حجتیه" به دست نیامد.

اما همین موضوع باعث شد تا "اسفندیار رحیم‌مشایی" به دلیل ارتباط به گروه‌های "حجتیه" در آزمون جذب و استخدام وزارت اطلاعات و در مرحله گزینش مردود اعلام شده و هرگز به استخدام این وزارت درنیاید و همین موضوع نیز بعدها موجب شد که وی  به دستور شخص خامنه‌ای‌ عزل گردد.

اما بازگردیم به موضوع دیدار، علت اصلی‌ دیدار رحیم‌مشایی با "حسین ضراب"، نزدیکی‌ وی به تعداد خاصی‌ از بازاریان و معتمدین قدیمی‌ بازار تبریز، به جهت هماهنگی با وی، برای شرکت و اعلام جانب‌داری از کاندیداتوری "محمود احمدی‌نژاد" در انتخابات ریاست جمهوری ایران بود. از آن‌جایی که معتمدین و تجار قدیمی‌ بازار تبریز، علی‌الخصوص بازار فرش تبریز، اکثراً در بین مردم شناخته شده و اکثر قریب به اتفاق آنها، از افراد مذهبی‌ قدیمی‌ و صاحبان مجالس عزاداری در تبریز هستند؛ این بهانه و فرصت خوبی‌ بود که با توجه به آشنایی "حسین ضراب" با بیشتر این افراد شرایطی فراهم گردد که وی بتواند با هماهنگی و جلب اعتماد این قشر به خصوص در شهر تبریز زمینه مساعدی از کسب آرا را برای "محمود احمدی‌نژاد" فراهم آورد.

در طول مدت اقامت رحیم‌مشایی در تبریز، وی توانست در مجلس خصوصی که به صرف شام و میزبانی "حسین ضراب" تدارک دیده شده بود، در همان محل هتل اقامت، با ۴ نفر از تجار بازار فرش تبریز که به دعوت ضراب به آن مجلس آمده بودند، با آنها گفتگو کرده و قول‌هایی‌ مبنی بر بهبود مسایل کاری تجار فرش پیشاپیش به آنها بدهد. این اولین جرقه اعلام حمایت جامعه بازاریان تبریز از کاندیداتوری احمدی‌نژاد بود که بعد‌ها هم با تلاش‌های صورت گرفته توسط ضراب، ستاد انتخاباتی "محمود احمدی‌نژاد" در بازار تبریز افتتاح و هزینه‌های زیادی از جانب فقط شخص وی صرف بودجه تبلیغات گردید.

در یک فقره "حسین ضراب" مبلغ 000/۸۰۰/154 ریال به خاطر چاپ پوستری تبلیغاتی به لیتوگرافی بابک، واقع در تبریز، اول شریعتی شمالی، نرسیده به بانک سپه، جنب کلید مهرنگی، طبقه همکف پرداخت نموده است.

ملاقات با بازاریان و معتمدین و کسبه قدیمی‌ و مذهبیون، همگی‌ دست به دست هم داد و "محمود احمدی‌نژاد" توانست در دور اول و سری دوم از دور اول انتخابات ۳ تیرماه ۱۳۸۴، به عنوان رییس‌جمهور ایران انتخاب شود و در میا‌‌ن در بین استان‌ها و شهرهای مختلف تبریز، درصد قابل قبولی‌ از آرای مأخوذه در حوزه‌های انتخابیه را به خود اختصاص داد. اما در این میا‌‌ن "حسین ضراب" نیز بی‌بهره نبود و در سفرهای استانی دولت احمدی‌نژاد همیشه در ردیف میهمانان درجه یک دعوت می‌شد.

تا اینکه در سال ۱۳۸۶ طرح توجیهی ساخت کارخانه فولاد کاوه تیکمه‌داش، در سفر استانی هیات دولت مستقیما از طرف خود ضراب، در جلسه تقدیر رییس‌جمهور از کارآفرینان تبریزی به وی داده شده و در پایان جلسه دستور حامش احمدی‌نژاد در روی صفحه اول همان طرح توجیهی به استاندار وقت تبریز داده شد که مورد موافقت است.

در همان جلسه نیز آنهایی که حضور داشتند از همهمه‌های دستور آنی‌ رییس‌جمهور به نوعی شاکی‌ شده و اعتراض کرده بودند که بلافاصله موضوع به نوعی عوض شده با اعلام اینکه به دستور رییس‌جمهور به کار‌آفرینان نمونه سال آینده استان، وام خودکفایی داده می‌شود کاملاً مسیر اعتراض عوض شده اما در سال بعد هم کسی‌ از وام خودکفایی به نفرات برگزیده کارآفرینی چیزی ندید و نشنید.





این‌چنین شد که ظرف مدت کمتر از یک سال، کلنگ افتتاح "کارخانه فولاد کاوه تیکمه‌داش" با حضور مقامات کشوری و استانی زده شد

اما شاهد اصلی‌ این مدعا در خصوص قول و قرار‌های بازاریان و معتمدین با رحیم‌مشایی و ضراب در خصوص وعده‌های داده شده که هیچ‌گاه عملی‌ نشد، همان مردم تبریز و کسبه بازار تبریز هستند که فقط جز دروغ و فریب هیچ چیزی عایدشان نشد و آنهایی که با خلوص نیت پیشگام شده بودند، در حلقه فریب قرار گرفتند و روح و قلبشان بازی شد. اما تنها کسی‌ که سود برد فقط و فقط "حسین ضراب" بود و بس. ضراب توانست بیش‌تر از گذشته، به مبلغ ثروت نجومی‌اش بیافزاید؛ ثروتی نزدیک به ۹۶۰ میلیارد تومان به غیر از کارخانه فولاد و سایر ملک و املاکش در تهران، رشت، تبریز، کرج، مهرشهر، ترکیه، دوبی و مالزی.




جالب‌ترین خوش‌خدمتی او زمانی‌ بود که به دلیل اینکه "ابرو گوندش" عروس وی بود و از آنجایی که گوندش یکی از خوانندگان محبوب ترکیه در سالهای اخیر بوده، در سفری که وی به ایران داشت و در آن مجلس هم رحیم‌مشایی و خانواده احمدی‌نژاد و تنی چند از بازرگانان ترک هم در منزل دختر ضراب حضور داشتند و همان‌جا بود که "پروین احمدی‌نژاد" خواهر "محمود احمدی‌نژاد" از "معصومه" دختر بازرگان ترکیه‌ای‌ خوشش آمده و وی را در همان مجلس برای پسرش خواستگاری می‌کند.

در پایان همان مراسم مهمانی خانواده ضراب که به مناسبت ازدواج فرزندشان رضا برگزار کرده بودند، با جواب مثبت بازرگان ترک و خانواده‌اش روبرو شده و همان مجلس تبدیل به مراسم شیرینی‌خوران خواهرزاده احمدی‌‌نژاد می‌گردد و پس از ۴ ماه نیز آنها با هم ازدواج می‌کنند و ضراب بیش از پیش به خانواده احمدی‌نژاد و رحیم‌مشایی نزدیک‌تر می‌شود و راه برایش بیشتر از گذشته باز می‌شود.









اما نکته قابل تامل اینکه "حسین ضراب" رفیق گرمابه و گلستان "محمودرضا خاوری" بوده و ارتباط نزدیکی‌ با وی داشته است و در روند محاکمه دادگاه اختلاس بانک ملی‌ فقط یک بار به عنوان شاهد حضور داشته و دیگر هیچ نامی‌ از وی برده نشد.

راز‌های پشت پرده "حسین ضراب" بی‌شمار بوده و امکان افشای همه‌جانبه آن اصلا در این مجال نیست؛ اما آنانی‌ که در ایران هستند علی‌الخصوص در تبریز و کرج، با اندکی‌ تحقیق می‌توانند باز هم به گوشه‌هایی‌ از زندگی‌ مرموز وی دسترسی‌ پیدا کنند. اما باید دقت داشته باشند چون "حسین ضراب" علی‌رغم ظاهری عادی از روحیه‌ای بسیار خشن برخوردار است.

ماجرای "حسین ضراب" در همین‌جا به صورت نیمه‌تمام پایان می‌یابد. در قسمت بعدی این ماجرا زوایای پنهان و آشکار زندگی‌ "رضا ضراب" عزیز دردانه حاج حسین آقا ضراب، دوست پسر سابق خواننده ترکیه‌ای‌ آذربایجانی "گونل" و همسر فعلی‌ "ابرو گوندش" می‌پردازم.