Tuesday, 22 October 2013

آرش صادقی: تا ۲۰ مهر در بند های ۲۰۹ و ۲۴۰ زندانی بودم

 
 





سه شنبه, ۳۰ مهر, ۱۳۹۲ 
آرش صادقی میگوید که پرونده اش در شعبه دوم بازپرسی دادسرای اوین است و با سپردن وثیقه به این شعبه، آزاد شده است....

میگوید از دی ماه سال ۹۰ که برای چندمین بار بازداشت شد تا ۲۰ مهر ماه امسال در بند ۲۰۹ زندان اوین و در مقطعی از این مدت، در بند ۲۴۰ زندان اوین، زندانی بوده است. آرش صادقی، فعال دانشجویی و عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در سال ۸۸، می افزاید۲۰ مهرماه با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شده است.
این در حالیست که محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه شهریور امسال زندانی بودن آرش صادقی در سالهای ۹۱ و ۹۲ در زندان اوین را تکذیب کرده بود. آرش اما در مصاحبه با “روز” به ابهاماتی پاسخ میدهد که طی ماههای گذشته پیرامون وضعیت او مطرح شده است.
آرش صادقی میگوید که پرونده اش در شعبه دوم بازپرسی دادسرای اوین است و با سپردن وثیقه به این شعبه، آزاد شده است.
او اولین بار تیر ماه ۱۳۸۸ در جریان اعتراضات مردمی به اعلام نام محمود احمدی نژاد به عنوان برنده انتخابات خرداد بازداشت و سپس با قرار کفالت آزاد شد. او مجددا در اسفند همان سال بازداشت و فروردین ۸۹ با قرار وثیقه آزاد شد.
مادر آقای صادقی در جریان هجوم شبانه ماموران برای بازداشت فرزندش دچار سکته قلبی شد و جان باخت. آرش صادقی آبان ۸۹ در مصاحبه با “روز” گفته بود: “نیروهای امنیتی نیمه شب ۱۹ آبان حدود ساعت ۴ تا ۴ و نیم به منزل ما رفته و چون کسی در را باز نکرده، شیشه ها را شکسته و با کلید که پشت قفل در بوده در را باز کرده و وارد منزل شده اند. بعد شروع به داد و بیداد و ایجاد رعب و وحشت کرده و خانه را بازرسی کرده اند. هنگامی که شیشه را می شکنند و وارد خانه می شوند مادرم دچار حمله قلبی می شود و از روی تخت می افتد و بعد از ۴ روزی که در بیمارستان بود فوت میکند”.
آقای صادقی برای سومین بار و به گفته خانواده اش ۲۵ دی ماه ۱۳۹۰ بازداشت شد و حالا خودش میگوید ۲۰ مهرماه با قرار وثیقه آزاد شده است.
مصاحبه “روز” با آرش صادقی در پی می آید.
شما چه زمانی از زندان آزاد شدید و به چه شکلی؟
من ۲۰ مهرماه از زندان آزاد شدم و با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی. در ابتدا ۳۰۰ میلیون بوده ولی بعد که پی گیری و مراجعه کرده بودند گفته بودند ۵۰۰ میلیون تومان. این وثیقه از طریق یکی از آشنایان تامین شده والا خانواده وسع مالی نداشتند.
شما این مدت در کدام بند زندانی بودید و در چه شرایطی؟
در بند ۲۰۹ بودم و در یک بازه زمانی به بند ۲۴۰ منتقل شدم. و این مدت در ۲۰۹، زیرزمین بند ۲۰۹ و ۲۴۰ بودم.
آقای اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه گفته بودند شما در سال ۹۱ و ۹۲ در زندان اوین نبوده اید.
پدر من بعد از این قضیه نامه ای داده بودند که متاسفانه این نامه صرفا در فیسبوک یکی دو تن از دوستان قرار گرفت و هیچ رسانه ای حاضر نشد کار کند. در این دو سه روز هم بچه ها به نحوی منتشر کرده اند. بعد از صحبت های آقای اژه ای، پدر من نامه ای نوشته بودند که مورد بی مهری قرار میگیرد و منتشر نمی شود. دوستان برای سایت های جرس و کلمه و بقیه ارسال کرده بودند و باید از آنها سئوال شود که چرا کار نشده.
این نامه چی بوده؟
جوابیه ای به آقای اژه ای بوده. پدر اعلام کرده بودند که در آن بازه زمانی ما دو ملاقات با آرش داشته ایم. آیا منکر این دو ملاقات می شوید؟ آرش ۷ روز بعد از بازداشت اش تماس تلفنی داشته و از حضور کوهیار گودرزی در بند ۲۰۹ خبر داده، آیا اینها را منکر می شوید؟ فشار بر خانواده را منکر می شوید؟ نامه با این مضمون بوده. متاسفانه در بازه زمانی اش منتشر نشد.
آقای صادقی من همان روزی که آقای اژه ای، حضور شما در زندان اوین را تکذیب کرده بودند با پدر شما تماس گرفتم ولی هیچ حرفی از چنین نامه ای نزدند. گذشته از این چرا این نامه در اختیار ما قرار نگرفت برای انتشار و من الان از شما درباره چنین نامه ای می شنوم.
در چه بازه زمانی با پدر تماس داشتید؟
همان روزی که صحبت های آقای اژه ای منتشر شد.
آن نامه خود پدر بوده و بچه ها هم آمده بودند دم در خانه پدر و درباره نامه هم صحبت شده بود و پدر گفته بودند که چنین نامه ای را من تهیه کرده ام و به چند نفر داده بودند. آنها هم ارسال کرده بودند ولی خب منتشر نشد.
گفتید این مدت در بند ۲۰۹ و بند ۲۴۰ بودید. در زندان در چه شرایطی قرار داشتید؟ تمام این مدت انفرادی بودید؟
غیر از یک بازه تقریبا ۲۰ یا ۲۵ روزه که سلول ۹۲ بودیم، با دو نفر بودم که به نظر می رسید از خیلی قبل تر آنجا بودند و اتهامات شان به نحوی مر بوط به خود وزارت اطلاعات بود و آنجا نگهداری می شدند. این را می گویم چون یکسری افراد را به خوبی می شناختند و در صحبت هایی که درگرفت از آقای (…) می گفتند و اینکه در دهه ۶۰ اسم مستعارش در دوران بازجویی فلان بوده و.. نمیدانم چرا در آنجا نگهداری می شدند ولی من تقریبا ۲۰ روز با آنها بودم ولی بقیه مدت را در انفرادی بودم.
یعنی به غیر از آن دو نفر هیچ کس دیگری را در ۲۰۹ یا ۲۴۰ ندیدید؟
آقای کوهیار گودرزی را دیدم. همان موقعی که تماس گرفتم و گفتم کوهیار است، چون بحث هایی که درباره ما مطرح می شود آن زمان درباره کوهیار هم مطرح بود ولی کوهیار مادری داشت که خیلی محکم پشت او ایستاد و پی گیری کرد.
سئوال این است که چرا باید با شما چنین برخوردی بشود؟ با چه اتهامی و..
۷ تا ۸ ماه من تفهیم اتهامی نشدم فقط یک برگه ای جلوی من گذاشتند که کلیت خاصی داشت.مشخص بود از روی آن کپی گرفته و به افراد مختلف داده بودند که من امضا نکردم.
چه برگه ای؟ چی نوشته بود؟
نوشته بود ارتباط با رسانه های بیگانه، شرکت در تجمعات و… یک چیزهای کلا سربسته ای بود که مشخص بود از روی آن به نحوی پرینت گرفته شده و در اختیار اکثر متهمان قرار می گرفت. من امضا نکردم. اتهامی که متوجه بنده شده و تا امروز توسط بازجو مطرح بوده این بود که بنده قرار بوده ۲۵ بهمن تجمعی جلوی دانشگاه علامه برگزار کنم. مورد دیگر ارتباط ما با دکتر ملکی بوده. ما یکی دو بار بعداز آزادی به دیدن دکتر ملکی رفتیم و آمدیم. بحثی که مطرح بود این بود که دکتر ملکی بحث تحریم فعال انتخابات را مطرح کرده و شما هم به نحوی رفتید میخواستید با ایشان همکاری و کمیته ای رادردانشگاه خودتان اداره کنید. در حالیکه این صحت نداشت و به بنده اجازه حضور در دانشگاه را هم نمیدادند. یعنی روزی که برای وضعیت تحصیلی ام مراجعه کردم حراست دانشگاه به بنده اجازه ورود نداد. بحثی که مدتها است مطرح است بحث مادر من است. اصلی ترین مساله ای که مرا نگه داشتند مساله مادرم بود. از بازداشت قبلی ام چند بار از اطلاعات مراجعه شده بود که بیایید شکایت تان را درباره مادرتان پس بگیرید. یادم است بند ۳۵۰ که رجوع کردند ما کلاس تاریخ داشتیم با مرحوم صابر. مرا پیج کردند و رفتم صحبت کردیم. گفتند شما بیایید شکایت تان را پس بگیرید. از نظر مالی هم مشکلی نیست به نحوی چک سفید در مقابل شما گذاشته می شود و هر مبلغی که علاقه دارید بنویسید و می توانید بروید تحصیل تان را ادامه دهید و مطمئن باشید دیگر مشکلی برای شما پیش نمی آید و می توانید بروید زندگی تان را بکنید. من هم گفتم نمی توانم موضوع مادرم را فراموش کنم. موضوع مادرم در اولویت است برای ما. بعداز آزادی هم مصادف شد با گزارش پزشکی قانونی که اشاره و مجدد تایید کرده بود که مادر من هیچ مشکل قلبی نداشته و در اثر حمله ای که شده دچار شوک شده و فوت کرده و بعد از آن هم ضربه ای به سر او وارد شده که دچار خونریزی داخلی شده. بعد از آن من سعی کردم موضوع مادرم را پی گیری کنم. خواهرم حضور داشته ولی متاسفانه علاقه ای ندارد در این موضوع ورود کند. تقریبا پی گیری های من هم به نحوی وابسته به این است که خواهرم هم بیاید و پیگیری کند. آن زمان من پیگیر بودم و فکر میکنم دلیل اصلی بازداشت من همین بوده. یک بازه زمانی که گذشت عملا من بازجویی نشدم. مدتهای زیادی بازجویی نشدم. در حالت انفرادی و بلاتکلیفی نگهداشته شدم.
یک خبری منتشر شد مبنی بر اینکه پدربزرگ تان با شما ملاقات کرده و بعد از این ملاقات نامه ای منتشر شد به اسم پدربزرگتان که خطاب به بازجوی شما نوشته بود اتهام شما مصاحبه با سایت روزآنلاین، یعنی مصاحبه ای که من سال ۸۹ با شما داشتم و همچنین مصاحبه با بی بی سی است. آنچه که شما می گویید این اتهام نیست.
ببینید موضوعات متعددی مطرح می شد. مثلا یک بحث دیگری که مطرح بود بحث همکاری من با سایت آژانس ایران خبر بود. من همیشه به بچه ها تاکید کرده ام که کار رسانه ای هم که میخواهند انجام دهند با سایت ایران خبر که وابسته به مجاهدین است همکاری نکنند. برخی که همکاری کردند مشکلات عدیده ای برای شان پیش آمد. یکی از موضوعاتی که مطرح کردند برای من چنین بحثی بود. اتهامات متعدد بود. ولی کلیدی ترین اتهامی که خیلی بر آن تاکید شد بحث تجمع دانشگاه بود که قرار بود برگزار شود ولی مرا یک ماه قبل گرفتند و قبل از اینکه بتوانیم تجمعی برگزار کنیم. نکته بعدی بحث تحریم فعال انتخابات مطرح بود. مسئله دیگر مثلا بیانیه هایی که از داخل زندان بیرون داده می شد و موضوعات دیگر ولی مساله کلیدی این دو موضوع بود و مادرم.
این بار چگونه بازداشت شدید؟
من در راه عزیمت به بهشت زهرا بودم و تقریبا سر کوچه رسیده بودیم که آمدند برای بازداشت ما. مقاومت کردیم و با خشونت ما را بازداشت کردند.
از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شده بودید؟
بله.
یعنی از دی ماه ۹۰ تا ۲۰ مهر امسال که آزاد شدید غیر از بازه زمانی ۲۰ روزه ای که گفتید با دو نفر بودید، هیچ کسی را ندیدید جز کوهیار گودرزی. درست است؟
بله.
الان بحث آزادی تان به چه صورتی است؟ می گویید اصرار داشتند برای پس گرفتن شکایت در مورد مادرتان. شکایت تان را پس گرفتید که آزادتان کردند؟
نه پس گرفته نشد. از یک بازه زمانی به بعد عملا من دیگر بازجویی نشدم و به صورت بلاتکلیف نگهداری می شدم. پی گیری هایی هم که بیرون پدرم انجام میداد نمی توانست به نتیجه ای برسد. من خودم هم بحثم این بود که اگر اتهامی دارم باید من باب آن اتهام تفهیم اتهام و منتقل شوم به دادگاه. نیازی ندارد که این مدت طولانی نگه دارند، آن هم در آن شرایط.
مباحث زیادی پیرامون بازداشت شما از سوی دوستان تان مطرح شده. افرادی که خودشان را دوستان شما معرفی میکردند میگفتند در زندان کشته شده اید. برخی دیگر که آنها هم خودشان را دوست شما معرفی میکردند میگفتند اصلا بازداشت نشده اید و اینها همه سناریو است و.. این مسائل پیرامون شما به چه دلیلی مطرح می شد؟
والا من نمیدانم چه باید بگویم. به کمک بچه ها آمده و وارد فضای مجازی شده ام و خیلی از مطالب گذشته را دارم می خوانم و نمیدانم چه باید بگویم. سئوال من از دوستانی که منکر زندانی بودن من بودند این است که پدر بنده سه مصاحبه انجام دادند. پدر بنده نظامی هم هستند، به شدت هم از طرف حفاظت اطلاعات ارتش و اطلاعات تحت فشار هستند. اگر بنده بیرون بودم باید پدرم را که مصاحبه کرده بازداشت و با او به جرم نشر اکاذیب برخورد میکردند. مباحث دیگر هم است که من ملاقات داشتم. آقای علیزاده طباطبایی هم مصاحبه کردهو پیگیر وضعیت من بود. او به دادسرامراجعه کرده و پرسیده بود ارش زنده است یا نه. گفته بودند زنده است. خب چرا حضور بنده در زندان را تکذیب نکردند در حالیکه در مورد کوهیار گودرزی آن بحث مطرح بود که اصلا او را بازداشت نکردند و قوه قضائیه و اطلاعات گفته بودند بروید اعلام کنید آدم ربایی بوده و بازداشت نشده ولی بعد مشخص شد که کوهیار داخل زندان است.وضعیت او به همت دوستان اش و مادری که فعال بود مشخص شد. من کسی را نداشتم که پی گیری و مصاحبه کند و متاسفانه نمیدانم چه باید بگویم. بحث دیگری که مطرح است این است که نزدیک دو سال بنده زندان بودم چرا اطلاعات یا قوه قضائیه همان موقع این موضوع را تکذیب نکردند.
مساله دیگر اما شایعه کشته شدن شما در زندان بود. قضیه چه بود؟ شرایط و اتفاقی که افتاده بوده جطور بدین نحو به بیرون درز کرد؟
من دو مورد اعتصاب غذا داشتم یک بار در حمایت از حسین رونقی و مورد دیگر بعد از درگیری با آقای زندانبان، ولی مساله ای که منجر به مرگ من بشود نبود. اما ادعاها زیاد بود برخی میگفتند من زندان نیستم برخی میگفتند من زنده نیستم و این ها باعث شد فشار رسانه ای کم و کمتر شود. تقریبا ۷ روز بعد از بازداشت ام اجازه تلفن به من داده شد، بازجو میگفت دوستانت به شدت جنجال راه انداخته اند و همان بازه زمانی فشار رسانه ای باعث شد من تماس بگیرم. ولی بعد از آن فضای اتهامی باعث شد فشار رسانه ای کم شد.
یعنی بعد آن اجازه ندادند با خانواده تماس بگیرید؟
نه خیر فقط همان یکبار بود. آن هم من به نحوی حضور کوهیار در ۲۰۹ را اعلام کرده و جمله دیگری هم گفته بودم که گفتن اش درست نیست و بخاطر آنها اجازه تماس دیگر به من ندادند. فضا را که می بینم به سمتی رفت که انگار آرش داخل نیست و.. خب اگرمن داخل زندان نبودم دلیلی وجود نداشت پدر من مصاحبه کند.
گفتید یکبار در اعتراض به وضعیت حسین رونقی اعتصاب غذا کردید. شما که هیچ تماس و ارتباطی با بیرون نداشتید و.. چگونه از وضعیت حسین رونقی خبردار شدید؟
همان موقع من ملاقاتی با پدربزرگم داشتم. حسین رونقی چند روز قبل از ملاقات بنده با پدربزرگم اعتصاب کرده بود. پدربزرگم که برای ملاقات آمد گفت دوستت حسین رونقی در اعتراض به وضعیت پزشکی اش اعتصاب کرده. من هم به ایشان گفتم که من هم از امروز در حمایت از حسین رونقی اعلام اعتصاب میکنم.
پدربزرگتان را در زندان اوین ملاقات کردید؟
بله.
بعد در خبرها منتشر شد که پدربزررگتان بازداشت و به ۲۰۹ منتقل شده. پدربزرگتان را در ۲۰۹ دیدید؟
نه خیر به هیچ عنوان در ۲۰۹ ندیدم.
بعد از آزادی پدربزرگتان دیگر ایشان را ندیدید و دیگر پی گیر وضعیت شما نشدند؟
نه متاسفانه. البته بچه ها فشار آوردند که پدوم وضعیت بنده را پیگیری کند. آخرین خبری که دارم این است که پدر بزرگم در شهرک پرند بالاتر از رباط کریم زندگی میکند.
بعد از اینکه آزاد شدید هم پدربزرگتان را ندیدید؟
نه متاسفانه.
پدرتان را چطور؟ خانواده تان را بعد از آزادی دیدید؟
یکبار دیدم. چون اجازه ورود به منطقه نظامی را ندارم. کارت ترددم را حفاظت اطلاعات ارتش گرفته و برای ورود باید بروم و اسمم را ثبت کنم. اجازه ورود به من داده نمی شود ولی پدرم را بیرون از شهرک یکبار ملاقات کردم. شرایط پدرم واقعا شرایط مساعدی نیست. پدرم سابقه موجی دارند. قرص هایی مصرف میکنند که این قرص ها وضعیت را بغرنج کرده. وضع پدر به نحوی است که در مواقعی وضعیت عصبی شان خوب است، یعنی وقتی قرص ها را مصرف میکنند ولی وقتی مصرف نمیکنند وضعیت عصبی شان به شدت به هم می ریزد.پدرم از طرف حفاظت و اطلاعات و همسرشان تحت فشار بودند و علاقه ای به مصاحبه هم نداشتند و در مواقعی که مصاحبه میکردند جوری مصاحبه میکردند که به گفته خودشان همسرشان در منزل نباشد یا متوجه نشوند. مشکلات خانوادگی هم به نحوی در عدم پاسخگویی پدر دخیل بود.
گفتید همسرشان؟
بله پدرم ۶۰ روز بعد از فوت مادرم ازدواج کردند. یکی از دلایلی هم که به نحوی من نمی توانم با پدرم زندگی کنم همین ازدواج پدرم است.
بعداز تکذیب اژه ای، گفته شد در محدوده مهر آباد جنوبی (جایی که خانه سازمانی پدرتان واقع است) شما را با جسمی به شدت لاغر و تکیده که گویی جنازه ای باشد که از قبر برخاسته دیده شده اید، دیده اند.و همین طور اینکه شما در حالی که چون مشاعر از دست دادگان این سو و آن سوی نگاه می کردید؛ دیده شده اید و.. در این زمینه چه توضیحی دارید؟
بله این موضوع از طرف آقای (…) بوده که خواهرشان با بنده هم دانشگاهی بودند و خود ایشان هم از دوستان نزدیک بنده بوده. خواهر ایشان یک نفر را در دانشگاه می بیند و عنوان می کند کسی را دیده که خیلی شبیه آرش بوده. حالا بحث هایی مطرح بود که اگر آرش را دیدند چرا نرفتند جلو و صحبت نکردند. موضوعاتی مطرح بود خب اگر دیدند چرا جلو نرفتند و..
در رابطه با آزادی تان. چرا به کسی خبر ندادید و برخلاف سایر زندانیانی که آزاد می شوند کسی از آزادی شما خبردار نشد و بعداز چند روز در فیسبوک نوشتید؟
نه من به همه هم خبر دادم اما با سکوت رسانه ای مواجه شد. سایت ها خبر آزادی را منتشر نکردند و حتی امروز هم شبهاتی مطرح بوده که عکسی که در فیسبوک قرار داده شده عکس آرش نیست و.. در حالیکه فیسبوکم دست خودم است و عکس را هم به درخواست بچه ها با گوشی خودم گرفتم.
الان وضعیت پرونده شما به چه صورتی است و در نهایت عنوان اتهامی که به شما تفهیم شد چه بود؟
اجتماع و تبانی علیه نظام و تبلیغ علیه نظام.
به شما نمی گفتند چرا به بند عمومی منتقل تان نمی کنند و این همه مدت در انفرادی نگه داری می شوید؟ سئوال نمی کردید در این زمینه؟
بنده بارهابه این موضوع اعتراض کردم. می گفتم حداقل منتقل شوم به سلول های ۱۲۲ که به نحوی حالت عمومی دارد. اما اعتراض های من و صحبت هایی که چه با ملایمت و چه درگیری با بازجو داشتیم به گونه ای رقم خورد که ما را منتقل نکردند. بعد از ملاقات دومی که داشتم به من منتقل شد که بیرون جو به نحوی است که متهم به این می شوی که اصلا داخل زندان نیستی و عنوان میکردند که به نحوی با اینها کنار بیا و بیا بیرون. به چه دلیل و به خاطر چه کسانی در زندان هستی کسانی که دارند متهم ات میکنند و.. بعد از آن قضیه من خودم هم خیلی تلاش کردم که حداقل به ۱۲۲منتقل شوم و آنجا به هر حال چند نفری را ببینم و وضعیت روحی خودم هم بهتر شود و این مسائل هم به اتمام برسد اما نتیجه ای نداد. تا اواخر که به سلول ۹۲منتقل کردند که ۲ نفر آنجا ساکن بودند و بعد هم که به نحوی برای خود من هم حداقل شوک آور بود که بیایم بیرون با وثیقه. من از کلیه حقوق زندانی محروم بودم، نه ملاقات داشتم نه تماس، جز یک تماس و دو ملاقات. چرا دادگاه من برگزار نشده و.. در چنین شرایطی شوک آور بود بحث وثیقه.
به شما چه می گفتند دراین خصوص اینکه به عمومی منتقل تان نمی کردند؟
آنچه که به خانواده بنده و به خود من عنوان میکردند این بود که بازجو باید اجازه دهد که منتقل شوید. در یک بازه زمانی بازجو را می دیدم و بازجویی می شدم و.. او میگفت شما استحقاق انتقال به بند عمومی را ندارید.
مساله ای که مطرح است این است که چطور هیچ یک از کسانی که از بند ۲۰۹ آزاد شده اند شما را ندیده اند. در راهرو، موقع بردن و بازگرداندن از اتاق بازجویی، یا حمام و دستشویی و.. شما در چه شرایطی نگهداری می شدید که جز آن دو نفری که میگویید در بازه ۲۰ روزه با هم بودید کسی دیگر شما را در این مدت ندیده و شما هم کسی را ندیده اید؟
چرا یک تعدادی دیده اند. بچه هایی که وارد ۳۵۰ شدند اتفاقا گزارشی هم جرس منتشر کرده بود که مسئول بند ۲۰۹ هم در استعلامی اعلام کرده که آرش در ۲۰۹ است. این قضیه تابستان ۹۱ بود. به صورت طبیعی من دستشویی و حمام هم رفته و آمده ام. تعدادی از بچه ها هم به نحوی مرا دیده اند. صحبت هم کرده ایم. اینکه برخی مطرح میکنند به هیچ وجه هیچ کس آرش را ندیده، این یک مقدار عجیب است. مهدی خدایی و بچه هایی که پی گیر وضعیت ما بودند. و یکی دو نفر دیگر از ۲۰۹ رفته و عنوان کرده بودند که آرش را دیده اند.
گفتید دستشویی هم بصورت طبیعی بیرون می بردند. یعنی سلول شما دستشویی نداشت؟
بند ۲۴۰ سلول هایش دستشویی دارد. بند ۲۰۹ شما چراغ را میزنید و زندانبان می آید و شما را می برد برای دستشویی.
فکر میکنید به چه دلیلی آقای اژه ای حضور شما در زندان اوین را تکذیب کرد؟
بند ۲ الف و بند ۲۰۹ زیر نظر سازمان زندان ها نیست و حتی غذای آنها هم جدا است. من موضوع کوهیار را میگویم. قصدم دفاع از خودم هم نیست. از این به بعد هم تلاش نمیکنم خودم را اثبات کنم. سکوت میکنم و منتظر می مانم تا روز دادگاه تا همه چیزمشخص شود.
پرونده شما الان در کدام شعبه است؟
منظورتان دادسرای اوین است؟
پرونده شما در دادسرای اوین است و وثیقه را آنجا گذاشته اید؟
بله شعبه دوم دادسرای اوین.
الان پرونده باز است و هنوز مشخص نیست دادگاه تان چه زمانی خواهد بود؟
بله هنوز اعلام نکرده اند تاریخ دادگاه چه زمانی است. شاید طی ماههای آینده مشخص شود.
الان وضعیت جسمی و روحی شما به چه صورتی است؟
وضعیت جسمی که خونریزی معده دارم. به شدت هم لاغر شده ام حدود ۲۰ تا ۲۱ کیلو لاغر و الان ۵۱ کیلو شده ام. وضعیت روحی خوبی هم ندارم. در شوک عجیبی هستم بعد از اینکه از زندان خارج شدم این فضا را می بینم حداقل اجازه ندادند که چند روز بگذرد بعد اقدام به محاکمه من بکنند. از همان روز اول مدام اذیت کردند حتی عکس ام را زیر سوال بردند و..